ملیکا و مامان
مامان عاشق دخترشه حتی وقتی می خواد مستقل باشه و پیشنهاد مامان فقط جوابش نعه ، مخصوصا وقتی چکمه هاشو می خواد تابستون بپوشه یا عروسکی که یه دست وپا و یک چشم بیشتر واسش نمونده با خودش بیاره خرید و......خیلی وقتا هم ملیکا خانووم واسطه ای پیدا می کنه تا حرف خودشو به کرسی بنشونه اونوقته که مامان می شه ظالم دوران و واسطه می شه عزیز ملیکا . مامان روزی شیش وعده ملیکا رو تاب می ده و حین نگا کردن تلویزیون با ملیکا و عروسکاش (خانم آلبالو ،عسل ،نی نی ،خرس مهربون ، فضایی و ...) بازی می کنه و حرف می زنه . موقع غذا پختنم که نگووووو.
در هر صورت زندگی بدون اون لحظه ای برام معنا نداره و با اونه که همه سختی ها و مشکلات آسون می شه و همدم من ملیکاست . مامان ملیکا شاید بهترین مامان دنیا نباشه اما تموم سعیشو می کنه تا دخملشو خوب تربیت کنه و آموزش بده .
مامان سوره توحید و دعای فرج امام زمان (عج) ، ده تا شعر جدید رو و شماره تلفنهای لازم دخترش رو به ملیکا جوون یاد داده و کاردستی های خاله سارا رو با ملیکا جوون درست می کنه . ملیکا جوون ٣٠ کلمه رو به لطف خدا می تونه بخونه و حروف ساده و کلمه بابا رو می نویسه .